جدول جو
جدول جو

معنی نو چاق - جستجوی لغت در جدول جو

نو چاق
بیمار، ناسالم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ناخوش، بیمار، لاغر، (ناظم الاطباء)، مریض و علیل و بیمار، آن که چاق و سلامت نیست، ناتندرست، نحیف، مقابل چاق، و نیز رجوع به متن و حاشیۀ ص 2423 برهان چ معین شود
لغت نامه دهخدا
(قُ اَ مَ)
دهی است از دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه، سکنۀ آن 310 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 211 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
اوجاق، اجاق، دیگدان، (غیاث اللغات) (آنندراج)، رجوع به اوجاق شود،
مؤنث آود یعنی کج، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ مَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، در 6 هزارگزی شمال شرقی طرقبه و 3 هزارگزی شمال راه مشهد به طرقبه، در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 190 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَوْ وا)
رائض شتران و درست و نیکو کننده آنها. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه شتران را رام و دستاموز می کند. (ناظم الاطباء) ، اصلاح کننده ورائض امور. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). زیرک و بافراست در کارها و کارآزموده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از بخش ایزۀ شهرستان اهواز است که 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نه طاق
تصویر نه طاق
نه تاک گواژ نه سپهر نه فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچاق
تصویر نچاق
نجاق نجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچاق
تصویر ناچاق
لاغر، مریض بیمار مقابل چاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نو ساز
تصویر نو ساز
آنکه چیزی را تجدید و تعمیر کند، نو ساخته تازه ساز جدید البنا: (خانه نو ساز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نو ماه
تصویر نو ماه
ماه نو بدر هلال:جمع نو ماهها (اهله) : (ترامی پرسنداز نو ماهها) (کشف الاسرار 511: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوچاق
تصویر اوچاق
ترکی دیگدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نو داد
تصویر نو داد
خبر
فرهنگ واژه فارسی سره
بیمار مریض
فرهنگ گویش مازندرانی
مریض
فرهنگ گویش مازندرانی
قوی هیکل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان روشن آباد گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در ارتفاعات کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای سبزی مانند اسفناج که به صورت آب پز خورده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
بنچاق، سند اصلی، شجره نامه
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله ی آب، گودال آب، روستایی از دهستان بهرستاق آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
بیماری حصبه، نوعی نفرین که براساس آن برای مخاطب آرزوی دچار
فرهنگ گویش مازندرانی